تفنگهاتون رو پر کنید و دوستاتونو بیارید .
این بامزهست که ببازی و تظاهر کنی !
موسیقی یه محرک حافظهست. یه کلید رمزنگاری. نقش Public Key رو توی رمزنگاری GPG داره.
یه آهنگ رو گوش میدی و تمام لحظاتی که قبلا اون رو گوش دادی جلو چشمت رژه میره. احساسات. افکار. امیال.
این هفته، هفته معمولیای بود. دانشگاه که مثل همیشه مزخرف بود، اما کارها طبق روال بود. استادهایی که قد خر بارشون نیست، یا اگه هست اونقدر آدمهای تک بعدیای هستن که نمیشه تحملشون کرد.
البته استاد زبان بهتر از بقیهشونه. هفتهی قبلش سر کلاس یه سیستم ضبط دستساز آورده بود و آهنگهای کانتری میزاشت به منظور آموزش. آدم باحالیه، جالبه. و چون من سر کلاسش جزوه نمینویسم فکر میکنه خیلی خفنم ! ولی خب نیستم ! من هیچوقت زبان رو گرامری یاد نگرفتم. من انگلیسی رو اشتباهی یاد گرفتم. دیدم همه جی انگلیسیه، منم شروع کردم خوندن و شنیدن ! اصلا همیشه از گرامر و جزوه بدم میاد. همه جا. مزخرفه. برای همینه که دستخطم بد شده. اما در عوضش بیاید توی تایپ با هم مسابقه بزاریم ! بازم افتخار نمیکنم به دستخط بدم ولی خب میپذیرمش.
Somewhere to belong
این عبارت در آینده اسم یه آهنگ یا یه آلبوم میشه. چیزی بود که من حداقل چند ساله دنبالش بودم. شاید هم هنوز باشم. شایدم همیشه باشم.
پیدا کردن جایی که بهش تعلق دارم. هیچوقت نتونستم دوستانی رو پیدا کنم که از بودن باهاشون لذت حقیقی ببرم و تحسینشون کنم. حقیقتا این اواخر (دو سال اخیر) #تغیرات_ملموسی داشتم اما خب بازم اونی که میباست نبود. آقای س.م هم خیلی حال خوشی نداره.
یه زمانی توی موسیقی سعی کردم پیداش کنم. یه زمانی توی جامعه نرمافزار آزاد ایران، حتی یه زمانی توی جمع لشهاش. ولی خب اصلا معلوم بود من آدمش نیستم.
خلاصه فهمیدم گشتن دنبالش مفید نیست. من همینم که هستم ! من نه یه برنامهنویس خفنم، نه یه آدم هنریام، نه هری دیگه.
ولی خب ترجیح دادم حداقل چیزایی که توش خوبم رو ادامه بدم ببینم چی میشه.
دیگه دارم بیشتر از کوپونم فلان ... مهدیار بخش بعد رو بیار تو !
در مورد ماز میخواستم بگم. ماز جبرانی که معرف حضورتون هست؟ استندآپ کمدین باحال ایرانیی که زندگیش البته تو آمریکاست همسرش هم یک مهاجر هندیست. مازیار جبرانی رو خیلی دوست دارم و وقتی دیدم کتابش به اسم «من تروریست نیستم ! (اما یک بار تو تلوزیون نقششو بازی کردم.)» به فارسی هم ترجمه شده، نتونستم مقاومت کنم از خریدش.
تو این کتاب زندگیشو به طنز نوشته. پیشنهاد میکنمش قطعا. زندگینامههای خودنوشته رومعمولا دوست دارم. هر کسی باشه. معمولا برای شناخت اون فرد تا حد زیادی مفیده.
این نوشتنهای منم از این کتاب شروع شد. نوشتن باعث میشه حداقل خودتو بهتر بشناسی. به روی خودت باز شی. حداقل برای خودت.
آهنگ هم میفرستم چند. تا الان. لئونارد کوهن هم پس افتاد واسه هفته بعد.
خدافظ
#مه_نوشت یک
- من همیشه فول آرشیو یه خواننده یا گروه رو دانلود میکردم و گوش میدادم. خیلی وقتها هم از همه آهنگاش خوشم نمیومد اما همیشه اینکارو میکردم و بدهاشون هم چند بار میشنیدم.
حقیقتا از کسایی که هیچوقت آلبومی گوش نمیدن موسیقی رو خوشم نمیاد. یه هنرمند توی همهی آثارش غرق شده. توی اونا رشد کرده؛ و من همهشو میخوام.
بگذریم؛ تصمیم گرفتم از این به بعد، هر جمعه بنویسم. نوشتن طولانی از اتفاقات اون هفته که برام مهم بودن. البته با همه کس نتوان راز گفتن ولی خب رازمون کجا بود بابا.
امروز ساعت ۱۰ از خواب بلند شدم. What a shame ! یه ذره هندونه به زور خوردم و لپتاپ رو باز کردم. کلی کار داشتم. باید رو یه برنامه که به احسان قول داده بودم تکمیلش کنم کار میکردم، وبلاگمو روی گیتهاب میساختم، یه سایت برای کارگاه و فروشگاه مبل داییم میزدم. کار آخری خسته کننده بود. حالا قولی که به احسان دادم بماند ! امشب مجبورم بخاطرش یه ذره بیدار بمونم.
تا ظهر «چهارشنبه سوری» رو دیدم. این چند وقت شروع کردم کارهای قدیمی اصفر فرهادی رو ببینم. «شهرزیبا» و «درباره الی» رو دیدم و الان فقط «رقص در غبار» مونده. هم شهرزیبا و هم چهارشنبه سوری زیبا و تلخ بودن. محور اصلی چهارشنبهسوری خیانت بود و مثل «فروشنده» در اواخر فیلم، بیننده رو سورپرایز و تصوراتشو نابود میکرد. پیشنهاد میکنم ببینید.
گفتم همه آثار یه هنرمندی که خوشم میاد رو میبینم. در مورد انسانها هم همینه. من همهی بخشهای یه انسان رو سعی میکنم پیدا کنم. البته نمیگم که همیشه موفق میشم یا نه. ولی خب...
بعضی هنرمندها یه آلبومشون اونقدر خوب هست که میتونم آلبومهای ضعیفشون رو هم گوش کنم و لذت ببرم. این قابلیت رو همه ندارن.
بازم در مورد انسانها همینطوره. (رونوشت به سین.میم)
ساعت ۷ زدم بیرون. رفتم دور دریاچه بدوام. آخر هفتهها اینجا مثل ایستگاههای قطار بمبئیعه ! از بس شلوغ میشه. اما من میدونم کجا ها خلوته حتی این موقعها . معمولا توی پیست دوچرخهسواری میدوام. گروه تازهای که باهاش آشنا شدم و لذت میبرم ازشون، یه گروه آلترنتیو راک آمریکایی هست به اسم Red hot chili peppers.
در مورد این گروه چند روز دیگه بیشتر میگم اما به دلم نشستهان. چندتا چیز در مورد ماز جبرانی هم هست. اونم میگم. هستیم حالا.
آهنگایی که میفرستم رو گوش کنید فعلا پس.
خدافظ.
آهنگها: OtherSide - 21st Century - Californiacation
نقاشی بالای پست: Echo Lake از Peter Doig