آرشیو: آرشیو مهراد روستا

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

آرشیو مهراد روستا

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

آرشیو: ۲ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

چیکار می‌تونم بکنم ؟



به فکرم زد دانشگاه رو ترک کنم. حالا که ممکنه امید اصلیم در هاله‌ای مبهم آتیش بگیره و از بین بره، من دیگه انرژی دارم برم اون دانشگاه ؟ تنها امید من از ادامه تحصیل این بود که فوق لیسانس شریف بتونم قبول شم. ولی اینا مهمه دیگه ؟ نمی‌دونم. 

بشینیم تمام تمرکزم رو بزارم برنامه‌نویسی و ریاضی. ریاضی رو از دنیا شروع کنم یاد بگیرم. خودم دانشمو به دست بیارم و ۳ سال دیگه جایی باشم که تمام اون هم‌دانشگاهی‌های احمق به گرد پامم نرسم. نمی‌دونم. نمی‌دونم. نمی‌دونممم !! اه !


خارج از کشور نمی‌تونم برم اونوقت. باید چند سالی صبر کنم تا بتونم سربازی رو بخرم. ولی در عوضش می‌تونم یه آدم فوق‌العاده‌ تو برنامه‌نویسی بشم. می‌تونم پیشرفتی کنم که حالم و زندگیم بهتر شه. نمی‌دونم. تنها فایده اون دانشکده لعنتی سلفشه !


تا آخر این ترم صبر می‌کنم. اگه تصمیم رو گرفتم پشت سرم رو نگاه نمی‌کنم و با غرور از اون در لعنتیش که هنوز جای سه پرچم اسرائیل و آمریکا و انگلیس که برای خودشیرینی کشیده بودن روی آسفالتش مونده، میام بیرون و تاکید می‌کنم که پشت سرمم نگاه نمی‌کنم.


پانوشت: a fish is a better friend than a human, and that's for sure ...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۶ ، ۲۰:۳۹
آرشیو شده
اینکه شب مشوش باشم خیلی بده. مشکلش هم اینه نمیشه کاریش کرد. دلم می‌خواد پاشم برم بدوام. برم بدوام تا انتها. همین الان ساعت ۱۱ شب. بلکه خسته شم. بلکه آروم بگیرم. می‌خوام وزنم برسه به ۷۰. سه کیلو لاغر کردم تا الان. می‌خوام خودم باشم. می‌خوام اون مهرادی باشم که خودم توی خودم می‌بینم. اون مهرادی که گاهی توی آینه توی چشماش نگاه می‌کنم. تو هم اون مهراد رو دوست داری. اون مهراد بهترین آدمیه که تو زندگیم دیدم. خودت می‌دونی. ایده‌آل‌مجسمه. تو که نمیری، مراقب اون مهراد باش. این مهراد رو نمی‌دونم اما اون مهراد رو تو باید لمس کنی. من همه تلاشمو می‌کنم تا اون رو پیدا کنم. قول می‌دم وقتی اون مهراد پیدا شد، این مهراد رو توی آب خفه کنم. ولی قول بده دست‌های اون مهراد رو بگیری. اون مهراد نیاز داره بهت.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۲۳:۰۶
آرشیو شده