آرشیو: آرشیو مهراد روستا

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

آرشیو مهراد روستا

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

آرشیو: ۱۵ مطلب با موضوع «هنر و ادبیات» ثبت شده است

چند وقتی بود خیلی دنبال این بودم که از تاریخچه موسیقی راک و جاز و متال و مخصوصا موسیقی زیرزمینی ایران بیشتر سر در بیارم. این ایده از وقتی تو ذهنم جرقه زد که دیدم چقدر گروه‌ها و موزیسین‌ها و شاعرهای خوبی بوده که من نمیشناختم! در جست و جو هام به کتاب "آوازهای زیرزمین: نوشته سید ابراهیم نبوی" رسیدم. واقعا کتاب جالبی بود و به عنوان یک منبع دست سوم واقعا چیز مفیدی بود. خود آقای ابراهیم نبودی هم واقعا این کتاب رو فکر میکنم دلی نوشته بود. من که لذت بردم از اکثر کتاب، البته به جز چند قسمت که برخی‌ها رو زیادی کوچک و یا زیادی بزرگ کرده بود ولی خب خرده نمیگیرم! 

حالا هم من یه قسمت‌هایشو صوتی کرده بودم، و گقتم که بعد از یک ویرایش خوب برای شما بزارم :) 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۵:۳۲
آرشیو شده

گروه هشت توسط علی عزیزیان در سال 1384 پایه‌ریزی شد. درواقع کمی سخت است که هشت را گروه بنامیم، چون اکثر فعالیت‌های این گروه توسط علی عزیزیان انجام شده و گاهی در این مسیر با افرادی همکاری داشته.

به گفته علی عزیزیان، هدف اصلی تأسیس این پروژه، تجربه‌ای از موسیقی راک با اشعار فارسی بود. گروه هشت در سال ۱۳۸۴ در جشنواره موسیقی «Tehran Avenue» مقام اول را در بین گروه‌های زیرزمینی ایرانی سراسر دنیا کسب کرد.

پیشینه گروه

علی عزیزیان در 20 تیر ماه 1385 به دنیا آمد. با دیدن یکی از ویدئوکلیپ‌های گروه #Nirvana به موسیقی راک علاقه‌مند شد. در ۱۷ سالگی با خرید یک گیتار برقی کهنه اولین تجربه‌های خود را جهت یادگیری نواختن گیتار برقی آغاز کرد. در ۱۸ سالگی یعنی سال ۱۳۷۶ وارد دانشگاه شد.

با آغاز زندگی دانشجویی و ارتباط با دوستان دانشجویی که آنها نیز ساز می‌زدند، قدم در راه موسیقی گذاشت. نوزده ساله بود که با موسیقی گروه #اوهام، از پیشگامان موسیقی راک ایران، آشنا شد. یک سال بعد هم خود او با همکاری شماری از دوستانش گروهی را تشکیل دادند به نام «کم». این گروه پس از مدت کوتاهی از هم پاشید.

او در استودیو بم به عنوان دستیار صدابردار شروع به کار کرد. این کار موقعیتی به او می‌داد که عالوه بر یادگیری حرفهٔ صدابرداری بتواند موسیقی خود را نیز مجانا در استودیو ضبط و تهیه کند.

او تا آن زمان آهنگ‌های خود را در یک کامپیوتر خانگی و برنامه‌های ویرایش کامپیوتری ضبط می‌کرد.

او با مهدی پیرحسینلو، نوازنده گیتار و حمید سعیدی، نوازنده گیتار بیس گروه هشت را در سال ۱۳۸۱ تشکیل داد. گروه هشت آهنگ «می خنده» را تنظیم و ضبط کردند و با این قطعه در مسابقه موسیقی تهران اونیو شرکت کردند و برنده این مسابقهٔ اینترنتی شدند.

در همان سال اعضای گروه هشت به دلایل مالی گروه را ترک کردند ولی علی عزیزیان کماکان پروژه گروه هشت را با همکاری دیگر نوازندگان و استفاده از برنامه‌های ویرایش موسیقی کامپیوتری ادامه داد و در سال ۱۳۸۹ نیز مجموعه‌ای از آهنگ‌های گروه هشت را در قالب آلبوم #بلندتر به بازار موسیقی غیرمجاز ایران ارائه داد.

 

صفحه ویکی‌پدیا این گروه رو هم ایجاد کردم.


باقی پست در ادامه مطلب...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۰:۴۷
آرشیو شده

بطری - پیام رامسس


یک کلاغ سیاه راه افتاد
طوطی ات از دکان رنگرزی

بوق ماشین تر تو می آمد
راه بندان آدمی عوضی!


در اروپای خسته ات می گشت
توی میدان پرنده ای فلزی

همه ی شهر ما و ما بودیم
[خنده ی گاو توی کلّه پزی]


توی هر کوچه ای که می رفتیم
وسط بنز صحبت نان بود
توی جیبم کنار پاسپورتم
دردهایی بدون درمان بود


توی سیگار «تیر » من می سوخت
چشم هایی که رنگ «باران » بود
پیش پایم سگی عرق کرده!

توی جیبم دو بُطر «ایران » بود!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۲
آرشیو شده

بعضی وقتا میبری از همه چی،

فقط یه چیزی میخواهی؛ یه نشونه که با خودت بگی این تغیره! دیگه عوض میشه همه چی! در واقع اون نشونه الکیه! فقط باعث میشه درونت یه چیزی تکون بخوره. و این بد نیست . . .

فهمیدم بعضی کار ها کار من نیست. البته پشیمون نیستم از کارایی که کردم اما فهمیدم که کار من نیست. باید ول کنمشون، رهاشون کنم. فهمیدم افرادی که دور و بر من هستند، اونهایی نیستند که باید باشند. فهمیدم . . . .

ولی خب حالا باید بگردم دنبال اون بهونه تغیر که اول گفتم، امیدوارم درست پیدا کنمش . . .

خواستم داد شوم... گرچه لبم دوخته است

خـودم و جـدّم و جــدّ پـــدرم سوختـــه است

خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم

خواستـــم از همــه ی مرحلـه ها پرت شوم

وسط گریه ی من رقص جنوبی کردیم

کامپیوتر شدم و بازی ِ خوبی کردیم

کسی از گوشی مشغول، به من می خندید

آخـــر مرحله شد، غــــول به من می خندید!

دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادم

وسط تلویزیــــون باختــم و جان دادم!

یک نفر، از وسط کوچـه صدا کرد مرا

بازی مسخره ای بود... رها کرد مرا!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۰
آرشیو شده


در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

آخر به چه گویم هست از خود خبرم؟؟؟ چون نیست‼️
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم؟؟ چون هست‼️

گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست

بازآی که بازآید عمر شده #حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست

بند راک اوهام که از اواخر دهه 70 شکل گرفته؛ طعم شعر کلاسیک فارسی (اشعار حافظ و مولوی، بیشتر حافظ) رو با موسیقی مدرن راک ترکیب کرده و در اختیار شما گذاشته اما حیف که چقدر مشکل بر سر راه این گروه (البته نمیشه اسمشو گروه گذاشت) قرار دادند! که آخر سر شهرام شعر باف درخواست لغو مجوز خود را کرد.

حتما یشنوید آهنگ های این گروه رو!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۰
آرشیو شده