آرشیو: آرشیو مهراد روستا

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

آرشیو مهراد روستا

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

آرشیو: کتاب‌گرد: شروع یک پایان!

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۳ ب.ظ

پریروز خبر بدی (!) رو شنیدم که اگر حداقل 2 ماه یا حتی 1 ماه پیش می‌شنیدم مطمعننا خیلی زیاد خوشحال میشدم. اما متاسفانه اصلا خوشحال نشدم. الان هم مسلما خوشحال شدم! ولی خب یجوری خورد تو حالم :) سایت http://BookCrossing.com رو شاید بعضی‌ها بشناسید. یک سایتی به منظور تشویق و الکترونیکی کردن فرایند "جا گذاشتن" کتاب هست. در اون کتابتون رو ثبت می‌کنید و میتونید اون رو کاملا ردیابی کنید.

تقریبا از مدتی پیش ایده ساخت چنین چیزی در ایران و شاید با امکانات فراتر در سرم می‌چرخید تا اینکه مدتی پیش واقعا دست به کار شدم و شروع کردم به کد زدن. تجربه جدیدی بود. اسمش رو گذاشتم کتاب‌گرد! با فریمورک لاراول قصد داشتم که پیاده‌اش کنم و در همین حین لاراول رو هم یاد بگیرم. اما همین پریروز متوجه شدم که سرویس کاما این کار رو زودتر از من انجام داده :)  احساس می‌کنم که شکست عشقی خوردم :)) دروغ نگم خیلی خورد توی ذوفم. تا چند ساعت واقعا دپرس شدم و به زندگیم نگاه کردم. کارشون نسبتا تمیز بود. (هر چند یه سری امکاناتی که من تو ذهنم هست رو هنوز ندارن اما احتمالا در آینده اضافه می‌کنند)

این باعث شد که بشینم فکر کنم و حداقل سعی کنم از این شکست (البته فکر نکنم شکست باشه چون فوایدش بیشتر بود واسم) درس بگیرم و چند تا نکته مهم به نظرم رسید:

  1. زمان، زمان، زمان: باعث شد بفهمم که زمان خیلی مهمه! من به صورت پراکنده بر روی کتابگرد کار می‌کردم و این باعث شد که این همه مدت اینکار من به طول بی‌انجامه. شاید اگر به صورت جدی تر این کار رو دنبال میکردم میتونستم سه هفته پیش به صورت کامل سایت رو راه‌اندازی کنم.
  2. ایده، ایده، ایده: فرض کنیم که اصلا حتی من زودتر این کار رو می‌کردم. به نظرتون احمقانه نیست که چندین نفر همزمان روی یک چیز کار کنند بدون اینکه اطلاع داشته باشند کسان دیگری هم این کار رو می‌کنند؟ به نظرم باید یک سایت جهت گردآوری اشخاصی که در یک مسیر حرکت می‌کنند (منظورم اتوموبیل و خیابون نیست! در مورد اون یک استارت آپ به نام می‌بریم وجود داره، که واقعا عاشقشم :] ) وجود داشته باشه. اینجوری از دوباره کاری و فعالیت‌های موازی جلوگیری میشه.
  3. آزادی! آزادی! یه نفر حرکت! : اما به نظرم کاما ایراد بزرگی داره، آزاد نیست! نمیفهم چرا سرویسی که در جهت منافع عمومی کار می‌کنه باید بسته باشه؟؟ چرا باید در فوتر سایت نوشته شده باشه که: 

    تمام حقوق برای کاما(کتاب های متحرک ایران ) محفوظ است!

    به نظرم این کار واقعا اشتباه است که اینجور سرویس‌هایی بخواهند با لایسنس‌های بسته ادامه پیدا کنند. جهان هم به سمت آزادی میره، ما چرا ازش فرار کنیم؟ پیشنهاد من بهکاما اینه که اولا سورسش رو در گیت‌هاب به اشتراک بگذاره، (و فکر کنم بهتر باشه با لایسنس GPL3 هم این کار رو بکنه اما اگر این نبود هم زیاد مشکلی نیست) و اما محتوای سایت رو که حتما تحت مجوز Creative commons منتشر کنه. اگر این کار رو کنه فکر کنم خودم هم به گیت‌هابشون کامیت کنم :))

و خب من هم که احتمالا سعی می‌کنم از کدهای کتاب‌گرد در پروژه‌های دیگه‌ام استفاده کنم :) و واقعا آرزو میکنم که کاما آزاد بشه :) 

بروزرسانی: تیم کاما یه مطلبی نوشتن تو کانال تلگرامشون در پاسخ به این پست که اینجا نقلش می‌کنم:

 

اولش فکر کنم باید اینو بگیم که ما می‎فهمیم هدر رفتنِ زحمت یعنی چی. اینکه تلاش کنی و بعد نشه اونی که می‌خوای. کار کردنِ همزمانِ چند نفر روی یه پروژه خوب نیست اصلاً. ولی فعلاً همینه دیگه اوضاع. کاری‌ش نمیشه کرد. نوشته‌ی بالا برای ما بازخوردِ خوبی بود. یه کم از ما تعریف کردن، بابتِ اونا می‌تونیم تشکر کنیم فقط. یه نقدی هم داشتن در رابطه با متن‌باز نبودنِ سایت کاما که تو ادامه این پیام یه توضیحِ کوتاهی درباره‌ش می‌دیم. داستان از این قراره که ما هم به فکر اپن‌سورس(متن‌باز) کردنِ کدهای سایت و سرور بودیم ولی چون اولش نمی‌دونستیم که کاما از کجا قراره تا کجا بره، تصمیم بر این شد که کد رو فعلاً پیشِ خودمون نگه داریم. بعد از اون ایده‌ی تغییرِ سایت و قابلیت‌هاش پیش اومد که به خاطرِ تغییرات کلی در معماریِ نرم افزار تصمیم گرفتیم کُدها رو کاملا تغییر بدیم و نسخه جدید سایت متن‌باز ارائه خواهد شد. 
آخرش، همون‌طور که دوستِ بزرگوارمون گفتن، کاما یه پروژه‌ست جهتِ منافعِ مردم و از اونجایی که سودِ شخصی‌ای نداره، ما قطعا از همه‌ی کسانی که بخوان و بتونن توی کاما بهمون کمک کنن، استقبال می‌کنیم.
مخلص :)

 

خیلی خوب. خوشحال شدم از دیدگاهشون و امیدوارم که با استقبال مردم مواجه بشوند و موفق و آزاد شوند :)

آرشیو نظرات  (۲)

۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۱ فرهاد حسن‌پور
بسته بودنش برای جلوگیری از کپی شدنش هست کاری که در یاران زیاد اتفاق می افته.

در کل چون ایدش هم از خارجی‌ها بود درصد موفقیتش هم کمه چون داخل ایران خیلیا ایده‌های خارجی رو کپ میزنن و در داخل پیداش میکنن !!!!

نا امیده نشو !!!‌ در نا امیدی بسی امید است ایشالا با ایده خودت بتونی یه استارتاپ بزنی :-)
پاسخ:
موافق نیستم با دیدگاهتون در مورد بسته بودنش ولی اینطور که جواب دادند امیدوارم به سوی آزادی قدم بردارند و مردم هم در این مسیر کمکشون کنند :) 
۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۶ زهیر خنیاگر
ایده که ایده جالبی بود فقط حیف که زودتر عملی شد ... البته شکست خوبه آدمو قوی میکنه دفعه مطمئنا اشتباهات قبلیو انجام نمیدی ...
خوبه بالاخره بعد این شکست عشقی خودتو جمع و جور کردی :دی
موفق باشی دادا ;)
پاسخ:
آره D:
البته همونطور که تو شماره 2 گفتم به نظرم اینجور چیزها نباید شکست باشه، باید همکاری‌های آزاد تو جامعه زیاد شه. از نمونه‌های شدیدا موفقش میشه به: ویکی‌پدیا، اوپن‌‌استریت‌مپ و اینها اشاره کرد. "کاشکی وصل شود عشق تو (اینجور پروژه‌ها) به آزادی"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">